English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2533 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
observes U دیدبانی کردن
observe U دیدبانی کردن
observing U دیدبانی کردن
observed U دیدبانی کردن
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
observations U دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation U دیدبانی کردن مشاهده کردن
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
observation U دیدبانی
espial U دیدبانی
observations U دیدبانی
aerial observation U دیدبانی هوایی
air observation U دیدبانی هوایی
observing sector U منطقه دیدبانی
observing sector U قطاع دیدبانی
visual observation U دیدبانی بصری
observation U دیدبانی اتش
direct observation U دیدبانی مستقیم
watch tower U برج دیدبانی
flank observation U دیدبانی جناحی
radar quardship U دیدبانی بارادار
beacon U برج دیدبانی
beacons U برج دیدبانی
observations U دیدبانی اتش
report U گزارش دیدبانی
watchtower U برج دیدبانی
o o line U خط دیدبانی سپاه
observation post U پست دیدبانی
neglected U دیدبانی نکنید
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
neglecting U دیدبانی نکنید
neglects U دیدبانی نکنید
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
reports U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دیدبانی
neglect U دیدبانی نکنید
watchtowers U برج دیدبانی
army of observation U عده دیدبانی
astronomic observation U دیدبانی نجومی
visual observation U دیدبانی با چشم
loop-hole U سوراخ دیدبانی
ground observation U دیدبانی زمینی
observation sector U قطاع دیدبانی
loopholes U سوراخ دیدبانی
o o line U خط تقسیم دیدبانی
loophole U سوراخ دیدبانی
tog method U روش دیدبانی محوری
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
radar beacon U برج دیدبانی رادار
optical U مربوط به دیدبانی بصری
pilothouse U اطاق دیدبانی کشتی
observed fire U تیر دیدبانی شده
apex angle U زاویه راسی دیدبانی
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
observed chart U طرح تیر دیدبانی شده
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
tog method U روش دیدبانی در خط توپ هدف
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
snooper U هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
spotting U تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
ground U زمین کردن
grounding U زمین کردن
paralysing U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyse U زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing U زمین گیر کردن خنثی کردن
protective earthing U زمین کردن حفافتی
searches U مراقبت کردن از زمین
peneplane U فرسوده کردن زمین
searched U کاوش کردن زمین
searchingly U کاوش کردن زمین
dibble U گود کردن زمین
searches U کاوش کردن زمین
dig , in U گود کردن زمین
to clear land U زمین راصاف کردن
geodesy U مساحی کردن زمین
to till the soil U زمین را کشت کردن
harrow U صاف کردن زمین
terrain spotting U تجسس کردن زمین
to cultivate land U زمین را کشت کردن
search U کاوش کردن زمین
peneplain U فرسوده کردن زمین
to work the land U زمین را زراعت کردن
harrows U صاف کردن زمین
to dig out U گود کردن زمین
search U مراقبت کردن از زمین
searchingly U مراقبت کردن از زمین
searched U مراقبت کردن از زمین
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
spotting line U خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
grub U زمین کندن جستجو کردن
harrows U باچنگک زمین را صاف کردن
neutral earth U زمین کردن نقطه صفر
harrow U باچنگک زمین را صاف کردن
photo imagery U عکس برداری کردن از زمین
grubs U زمین کندن جستجو کردن
grubbed U زمین کندن جستجو کردن
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
geologize U ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
bedraggle U روی زمین کشیدن و چرک کردن
geologize U مطالعه علم زمین شناسی کردن
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
reclaims U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
hovering U پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
reclaimed U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim U نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
soil improvement U بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
clips U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
bow line U نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
spotting charge U خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
pibal U تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested U دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
interocular distance U فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com